مهارت تصمیم گیری یکی از مهمترین مهارت هایی است که می تواند نقش بسیار پررنگی در لحظه به لحظه های زندگی ما داشته باشد،چون ما هر لحظه در حال تصمیم گرفتن هستیم که چه چیزی را انتخاب کنیم و چه چیزی را انتخاب نکنیم.
به عنوان ساده ترین مثال، ما هر روز تصمیم می گیریم که چه نوع غذایی را میل کنیم یا چه نوع لباسی را بپوشیم!
ما در طول روز چندین بار در شرایط تصمیم گیری قرار می گیریم که هر کدام از این تصمیم ها می تواند مسیر زندگی ما را به کلی تغییر بدهد و اگر ما مهارت تصمیم گیری نداشته باشیم،با مشکلات بسیار زیادی رو به رو خواهیم شد.
هر کدام از ما در طول زندگی هایمان تصمیمات اشتباهی را گرفته ایم که کل مسیر زندگی ما را تغییر داده است و بعدا بسیار پشیمان شده ایم که ای کاش فلان تصمیم را نمی گرفتم!
مثلا در انتخاب رشته تحصیلی دچار اشتباه شده ایم و بعدا فهمیده ایم که این رشته اصلا مناسب ما نبوده است!
یا در هنگام ازدواج کردن،یا انتخاب شغل مناسب و ده ها مورد دیگر….!

چرا مهارت تصمیم گیری اینقدر مهم است؟
داشتن مهارت تصمیم گیری،باعث میشود که کمتر در زندگی،به بی راهه ها برویم.چون هر تصمیمی که می گیریم مسیر زندگیمان را تغییر میدهد و حتی ممکن است تا به حال تصمیم هایی گرفتید که کل مسیر زندگی تان ر چه در جهت مثبت و چه در جهت منفی تغییر داده است.
در حقیقت ما در زمان تصمیم گیری بین چند گزینه تردید داریم که کدام را انتخاب بکنیم.و عملا اگر یک گزینه وجود داشته باشد،تصمیم گیری هیچ گونه معنایی پیدا نخواهد کرد.
مثلا:
در انتخاب رشته دچار تردید می شویم که ریاضی بخوانیم یا تجربی!
یا دچار تردید هستیم که ازدواج کنیم یا نکنیم!
یا دچار سردگمی هستیم که به سمت شغل کارمندی برویم یا شغل آزاد!
و حتی گاهی اوقات در گرفتن تصمیم های کوچک هم دچار تردید می شویم
مثلا شام چی بخوریم؟ یا کدوم لباس رو تهیه کنم؟ یا مدل موهام رو چطور بزنم….
اگر دقت کرده باشید ما هر لحظه در حال انتخاب کردن هستیم که کدام کار را انجام بدهیم و کدام کار را انجام ندهیم.
و نکته مهمی که در این جا باید بهش اشاره کنم این است که اگر ما مهارت تصمیم گیری را داشته باشیم خودمان می توانیم تصمیمات مهم زندگی مان را بگیریم و اگر مهارت این کار رو نداشته باشیم،احتمال اینکه تصمیمات اشتباه بگیریم بسیار زیاد می شود و از اون بدتر، دیگران تو زندگی ما دخالت خواهند کرد و برای ما انتخاب خواهند گرفت که چه چیزی برای ما بهتر است!
اگر آماده هستید که مهارت تصمیم گیری را بیاموزید به ادامه مقاله بیشتر دقت بکنید!

گام اول تصمیم گیری
گام اول اینکه ما باید مزایا و معایب تصمیم های خودمون رو بسنجیم و یادداشت کنیم و بعدا بر اساس آن می توانیم بهتر تصمیم بگیریم.
مثلا زمانی ما می تونیم بهتر تصمیم بگیریم که بدونیم معایت و مزایای این تصمیم ها چیه؟
مثلا فرض کنید می خوایم بین شغل آزاد و کارمندی یکی رو انتخاب بکنیم.
ابتدا یک جدول تی رسم کنید که حالت دو ستونه ای داره که یک سمت آن مزایای کار رو می نویسیم و در سمت دیگری معایبش رو می نویسم.

ابتدا هر معایب و مزایایی که به ذهنمون می رسد رو یادداشت می کنم
مثلا می نویسیم که مزایای شغل کارمندی اینه که
امنیت شغلی خواهم داشت
ساعات کاری مشخصی خواهم داشت
و بعدا معایب شغل کارمندی رو می نویسیم که این ها هم می تونه این باشه که
مثل یک ربات خواهم بود و همیشه یک کار ثابت رو انجام خواهم داد
امکان رشد و پیشرفت کمتری نصیبم خواهم شد
و وقتی که تمام مزایا و معایب این کار رو نوشیتم به سراغ نوشتن مزایا و معایب شغل آزاد خواهیم رفت
مثلا در مورد مزایای این کار می تونیم بنویسیم که
خودم رئیس خودم خواهم بود
با کار بیشتر می تونم در آمد بیشتر رو کسب کنم
و بعدا معایبش رو می نویسیم که می تونه این ها باشه که
امنیت شغلی کمتری خواهم داشت
وقتی که تمام معایب و مزایای هر دو گزینه رو نوشتیم به سراغ گام دوم می رویم تا بتوانیم این جدول را تکمیل تر کنیم.

گام دوم تصمیم گیری
گام دوم در مهارت تصمیم گیری اینه که با کسانی که تصمیم های ما رو زندگی می کنند مشورت کنیم.
یعنی اگر کسی کارمند است ازش سوال می پرسیم که شغل کارمندی چه مزایا و معایبی رو داره؟ یا اگر کسی شغل آزاد داره ازش سوال می پرسیم در مورد ویژگی ها و مشکلات و خوبی های شغل آزاد.
مشورت گرفتن از این گونه افراد،دید ما رو بسیار واضح تر می کنه و بسیار کمک میکنه که بتونیم درست انتخاب کنیم.
وقتی که این دو گام رو پشت سر بگذاریم؛دید ما به موضوع بسیار واضخ تر می شود و بعدا می توانیم به سراغ گام بعدی بریم.

گام سوم تصمیم گیری
گام آخر اینه که مزایا و معایب هر تصمیم رو امتیاز بندی می کنیم و می بینم که کدوم تصمیم می تونه برای ما بهتر باشه!
مثلا وقتی که ما می خواهیم لباسی رو بخریم،قبل از خرید کردن اون رو می پوشیم و تو آینه نگاه می کنیم و می بینم که آیا این لباس بهمون میاد یا نه و بعدا تصمیم میگیریم که لباس رو بخریم یا نخریم.
در این مرحله ما باید از خودمون بپرسیم که :
- آیا با این انتخاب من به چه کسی تبدیل می شوم؟
- آیا به اون شخصیتی تبدیل می شم که همیشه آرزوش رو داشتم یا نه؟
- آیا این تصمیم با ارزش های من همسو است؟
- آیا با سبک زندگی من همجهت است؟
- آیا این انتخاب می تونه من رو به هدفم برسونه؟
- آیا در جهت رسالت زندگی من است؟
- ایا بعدا مشکلی برای من پیش نمیاد؟
- آیا با خصوصیات و ویژگی های من سازگار است یا نه؟
وقتی که به سوالات که مطرح شده پاسخ دادیم به سراغ مزایا و معایبی که قبلا نوشتیم رجوع می کینم.

اگر پاسخ های های خودمون رو در مزایای هر تصمیم پیدا کردیم یک علامت مثبت می زاریم و اگر در معایب پیدا کردیم علامت منفی می گذاریم.
مثلا اگر یکی از ارزش های زندگی من ازادی باشه،به سراغ مزایا و معایب هر دو گزینه می روم و می بینم که در شغل کارمندی من ازادی نخواهم داشت پس به شغل کارمندی یک علامت منفی می گذارم ولی در شعل ازاد می بینم که می توانم به ارزش ازادی برسم پس علامت مثبت بهش می دهم.
یا مثلا هدفم اینه درامد بیشتری رو بتونم کسب کنم،بازم به سراغ معایب و مزایای هر دو گزینه میرم و می بینم که در شغل کارمندی من نمی تونم به این هدف برسم پس علامت منفی بهش میزارم ولی اگر به شغل ازاد نگاه کنیم می بینم که از این طریق می تونم درامد خودم بیشتر کنم پس بهش یک علامت مثبت می زارم.
وقتی که ما امتیاز بندی ها رو انجام دادیم در حقیقیت می تونیم به راحتی تصمیم درست رو بگیریم.
و ما باید این نکته رو بپذیریم که هر راه حلی مشکلات خودش رو داره و ما باید تصمیم بگیریم که کدوم مشکل رو انتخاب می کنیم.
در پایان از شما دعوت می کنم که مقاله های مرتبط را در سایت ذهن خلاق مطالعه بکنید.
مهارت حل مسئله در 5 گام
چگونه مشکلات زندگی مان را حل بکنیم؟