درماندگی آموخته شده زمانی اتفاق می افتد که احساس کنیم هیچ گونه کنترلی بر روی شرایط زندگی خودمان نداریم.
شاید شما هم داستان چگونگی تربیت بچه فیل ها در هند را شنیده اید.
بچه فیل به درختی بسته می شود.تلاش می کند خودش را رها بکند و از آنجایی که آنقدر قوی نیست نمی تواند طناب را پاره بکند و خودش را رها کند.بعد از چندین بار تلاش کردن و نتوانستن،فیل شرایط را می پذیرد و باور می کند که نمی تواند طناب را پاره بکند.
بعد ها که فیل به اندازه کافی بزرگ و قوی می شود،حتی سعی نمی کند که طناب را پاره کند در حالی که با یک فشار می تواند این کار را انجام بدهد.فیل قبلا شرایط را پذیرفته بود و بر این باور رسیده است که نمی تواند به تنهایی طناب را پاره بکند.بنابراین هرگز سعی و تلاش نمی کند چون فکر می کند آزادی و پاره کردن طناب یک امر غیر ممکن است!
اگر به این داستان به خوبی نگاه بکنیم،متوجه می شویم که در برخی از جنبه های زندگی ما نیز همان رفتار فیل را انجام می دهیم و برخی از مشکلات را به عنوان اصل پذیرفته ایم و فکر می کنیم که نمی توانیم آنها را از بین ببریم!

مارتین سلیگمن و درماندگی آموخته شده
نظریه درماندگی آموخته شده برای اولین بار توسط مارتین سلیگمن مطرح شد.
آقای سلیگمن برای تحقیق خود از تعدادی سگ استفاده کرده بودند.
در اینجا فرض کنید سه سگ انتخاب شده بودند.
یک سگ برای کنترل آزمایش و دو سگ دیگر برای اجرای آزمایش.
برای سگ اول اینطور برنامه ریزی شده بود که اگر به طرف دیگر جعبه میپرید یا کلید قرمز را میزد، شوک قطع میشد.
بنابراین این سگ هرگاه با شوک مواجه میشد، خود را نجات میداد.
برای سگ دوم اما آزمایش به شکلی دیگر طراحی شده بود.
سگ دوم بعد از شوک، به طرف دیگر پرید اما طرف دیگر هم به او شوک وارد شد و حتی با زدن کلید قرمز شوک قطع نمیشد.
بعد از مدتی حتی با وجود اینکه در طرف دیگر شوک قطع شده بود، سگ هیچ تلاشی برای پریدن از به آن طرف نمیکرد. چون گمان میکرد با پریدن به طرف دیگر هم به او شوک وارد خواهد شد.
بنابراین حتی با وجود شوک دادن، روی زمین میخوابید و این شوک را تحمل میکرد. این سگ دیگر هیچ تلاشی از جمله پریدن، دم تکان دادن و واق واق انجام نمیداد. سلیگمن نام این حالت را «درماندگی آموخته شده» گذاشت.
سگها پس از تجربه صدمه کنترل ناپذیر، انگیزه پاسخ دادن را از دست دادند و جای آن را افسردگی و اضطراب گرفت.

تبعات درماندگی آموخته شده
تبعات درماندگی آموخته شده در جامعه و زندگی های ما شاید واضح نباشد ولی بسیاری از مشکلاتی که ما تجربه می کنیم از درماندگی آموخته شده نشات می گیرد.
فقر،روابط بد زوجین،ترس از شکست،اعتیاد،افسردگی و انواع بیماری های روانی ناشی از این است که مردم فکر می کنند که نمی توانند بر سرنوشت و زندگی خودشان کنترل داشته باشند و آنها را تغییر بدهند.
برای تست این موضوع، آزمایش درماندگی آموخته شده بر روی تعدادی موش هم اجرا شد.
به دسته اول که درماندگی آموخته شده داشتند و دسته دوم که این درماندگی را نداشتند، سلولهای سرطانی تزریق شد. مشاهده شده بود که موشهای آزمایشگاهی دسته دوم، در دفع سلولهای سرطانی موفقتر بودند.
در انسان، کسانی که حس میکنند روی زندگیشان کنترل مؤثری ندارند، بدنشان استعداد بیشتری برای بیمار شدن دارد.
در حالت کلی اگر احساس کنیم که کنترلی بر روی زندگی خودمان نداریم،دچار درماندگی آموخته شده خواهیم شد.
چطور اسیر درماندگی آموخته شده می شویم؟
شاید خودمان هم آگاهی چندانی به این موضوع نداشته باشیم، اما درماندگی آموخته شده طیف وسیعی از افراد جامعه ما را درگیر کرده است. کافی است به تیترهای خبرگزاریها در طول روز نگاه کنیم. ما روی قریب به اتفاق اخبار و اتفاقاتی که میافتد هیچ تسلط و کنترلی نداریم. با این حال آموختهایم که اخبار را دنبال کنیم و حالتی منفعلانه نسبت به آن داشته باشیم.
مثلاً به تیتر یک خبرگزاری تنها در طول یک روز نگاه کنید:
- افزایش بهای نفت در پی انتشار گزارشها در مورد پایان معافیتهای نفتی ایران.
- پلیس 13 مظنون را در ارتباط با انفجارهای سریلانکا بازداشت کرد.
- شمار کشتهشدگان انفجارهای روز یکشنبه در سریلانکا به بیش از 200 تن رسیده است.
- منیر فرمانفرمائیان، نقاش ایرانی، درگذشت.
- 20 تپه باستانی لرستان بر اثر رانش زمین و سیل زیر آب رفت.
- بازداشت یکی از مدیران میراث فرهنگی و گردشگری استان تهران.
- رهبر یک گروه شبهنظامی مانع مهاجران در مرز آمریکا و مکزیک بازداشت شد.
- مبادلات تجاری کره جنوبی و ایران در 1397 به کمترین میزان از زمان توافق اتمی رسید.
همانطور که میبینید، ما روی تقریباً هیچکدام از این خبرها هیچ کنترل و تسلط و توانایی تغییر نداریم؛ اما با دنبال کردن اخبار، تنها درماندگی آموخته شده خودمان را تقویت میکنیم؛ بنابراین یک راه خوب برای فاصله گرفتن از این درماندگی، دنبال نکردن اخبار و دوری از چیزهای منفی است.
مثالهایی از این دست را در شبکههای اجتماعی زیاد میبینیم. پس اگر نتوانیم شبکههای اجتماعی را کنترل کنیم، اسیر درماندگی آموخته شده میشویم.
مثالهای دیگر درماندگی آموخته شده در زندگی ما مشخص است.
- مثلاً وقتی دچار ورشکستگیهای پی در پی میشویم.
- وقتی ایدههایمان توسط چند نفر رد میشود.
- وقتی در چند آزمون شکست میخوریم.
- وقتی در مورد ترک یک عادت چند بار شکست میخوریم.
- و …
در صورت نداشتن کنترل و ابتلا به درماندگی آموخته شده، احتمال دست زدن به راههای جایگزین زیاد است.
مثلاً:
- تقلب زیاد میشود. مثلاً بچهها وقتی به این باور میرسند که نمیتوانند موفق شوند، ناچار دست به تقلب میزنند.
- دزدی زیاد میشود. وقتی باور کنیم که نمیتوانیم پولدار شویم، احتمال اینکه دست به راههای فرعی مثل دزدی بزنیم بیشتر میشود.
- دروغ زیاد میشود. وقتی نتوانیم کارمان را با صداقت پیش ببریم و به این باور برسیم که کنترلی روی زندگی خود نداریم، ترجیح میدهیم دروغ بگوییم.
- پز دادن بیهوده، مبالغه و کلاهبرداری هم از جمله رفتارهای دیگری است که ممکن است در این شرایط انجام دهیم.
آیا درماندگی آموخته شده، همیشه کار میکند؟
مثالهای نقض بسیار زیادی وجود دارد که نشان میدهد در صورت غلبه بر درماندگی آموخته شده، احتمال موفقیت به شدت زیاد میشود.
در حقیقت میزان موفقیت با میزان غلبه بر درماندگی آموخته شده، یک رابطه مستقیم دارد.
آلبرت انیشتین، اپرا وینفری، توماس ادیسون، لیونل مسی، لینکلن و والت دیزنی از جمله کسانی هستند که نه تنها اسیر درماندگی آموخته نشدند، بلکه با غلبه بر آن، از موفقترین افراد تاریخ شدند.
شاید هرکسی جای ادیسون بود و با این جمله مواجه میشد که : «خیلی احمقتر از آنی هستی که بتوانی موفق شوی!» دیگر قید موفقیت را میزد و برای همیشه افسرده میشد، اما ادیسون اسیر چنین تفکری نشد. نمونههای دیگری که در اینجا ذکر شد، هرکدام به نوبه خود در معرض خطر ابتلا به درماندگی آموخته شده بودند که آن را از سر گذراندند.
بنابراین درماندگی آموخته شده، اگرچه نیرومند است، اما مبارزه با آن امکان پذیر است.
در پایان از شما دعوت می کنم که مقاله های مرتبط را در سایت ذهن خلاق مطالعه بکنید
6 کلید موفقیت در زندگی چیست؟
چگونه می توانیم مشکلات زندگی مان را حل بکنیم؟
چگونه مسئله های زندگی را حل بکنیم؟