سر صحبت را باز کردن یکی از مهمترین مهارت های ارتباطی است که می تواند در زندگی،کسب و کار و خیلی از موقعیت های مختلف برای ما بسیار کمک کند.چون برقراری ارتباط با افراد مد نظرمان باعث ایجاد فرصت های بسیار بیشتری می شود که می تواند در تمام جنبه های مختلف زندگی ما کاربرد داشته باشد.
هدف ما از نوشتن این مقاله این بود که بتوانیم:
- ترس باز کردن سر صحبت با دیگران را کنترل کنیم.
- اشتباهات رایج در باز کردن سر صحبت با دیگران را بشنایم تا دیگر مرتکب این اشتباهات نشویم
- از طریق تکنیک اسنانسوری بتوانیم با دیگران سر صحبت را باز کنیم.
اگر شما هم علاقه مند به داشتن چنین مهارتی هستید،به شما پیشنهاد می کنیم که تا پایان مقاله با ما همراه باشید.
کنترل ترس از باز کردن سر صحبت با دیگران
اگر شما از باز کردن سر صحبت با دیگران ترس دارید به خصوص با افراد مهم،اصلا نگران نباشید،چون در این موضوع شما تنها نیستید و اکثر مردم از باز کردن سر صحبت با دیگران استرس دارند.
علت ترس ما به مکانیسم مغز ما بر می گردد.مغز ما تنها کاری که انجام می دهد این است که ما را از محیط های ناامن و نامطمئن دور نگه دارد.و زمانی که ما می خواهیم برای اولین بار با یک کسی سر صحبت را باز کنیم،مغز ما چون تجربه ی ارتباط با آن شخص را ندارد،احساس ناامنی می کند و به خاطر همین سعی می کند ما را از آن شخص دور نگه دارد.
برای اینکه ما بتوانیم سر صحبت را با هر شخص بدون ترس و استرس باز کنیم،باید خودمان را به بهانه های مختلف وادار کنیم که با افراد متفاوت،سر صحبت را باز کنیم.
اگر این تمرین را انجام بدهیم،بعد از مدتی مغز ما دیگر ارتباط با شخص جدید را به عنوان تهدید نگاه نمی کند و در جلوی ما گارد نمی گیرد که با آن شخص ارتباط نگیریم و در نتیجه می توانیم با اعتماد به نفس با هر فردی سر صحبت را باز کنیم.
اگر علاقه مند به شکستن گارد مغز هستید می توانید مقاله تحت عنوان قانون پنج ثانیه را مطالعه کنید.

اشتباهات رایج در باز کردن سر صحبت با دیگران
گاهی اوقات می شود که ما وقتی می خواهیم سر صحبت را با دیگران باز کنیم،دست به خودکشی می زنیم و در همان مراحل اولیه،یک ارتباطی را که می توانست برای هر دو نفر عالی باشد،از بین می بریم.
در ادامه برای شما چندین اشتباه رایج را معرفی می کنیم و سعی کنید زمانی که می خواهید با دیگران سر صحبت را باز کنید،از این روش های اشتباه استفاده نکنید.
پرسیدن سوالات مشکوک
زمانی که از فرد غریبه ای که ما را نمی شناسد،سوالات مشکوکی می پرسیم،باعث می شود آن فرد احساس ناامنی بکند و در نتیجه تمام تلاش خودش را خواهد کرد که از ما دور شود.
مانند این سوال:
می تونم چند لحظه وقت شما رو بگیرم؟
یا می تونم از شما یک سوال بپرسم؟
شاید با خودتان فکر کنید که این سوالات چه اشکالی دارید ولی توجه کنید که این سوالات را از کسی می پرسید که شما را نمی شناسد و با شما گارد دارد!
و آن فرد با خودش فکر می کند که این غریبه چرا باید وقت من را بگیرد؟چه کاری می تواند با من داشته باشد؟چرا باید از من سوال بپرسه؟ و….. .
سعی کنیم در باز کردن سر صحبت از این گونه سوالات استفاده نکنیم چون شانس ایجاد ارتباط دائم را از خودمان می گیریم.
سوالات تک جوابی
یکی دیگر از اشتباهات رایجی که در باز کردن سر صحبت با دیگران داریم،این است که سوالات تک جوابی می پرسیم و صحبت و شروع ارتباط را در همان مرحله اول از بین می بریم.
به طور مثال:
هوا چقدر سرده؟
بله سرده
خیابان امروز چقدر ترافیکه؟
بله ترافیکه
با این گونه سوالات دیگری بحثی برای ادامه دادن به صحبت وجود ندارد و باعث می شود که ارتباطی شکل نگیرد.
شروع با انتقاد کردن
انتقاد کردن در هر رابطه ای می تواند مشکل ساز باشد چه برسد به اینکه بخواهیم با انتقاد سر صحبت را با دیگران باز کنیم.
مثلا فرض کنید که موهای شما کمی نامرتب است و یک فردی که او را اصلا نمی شناسید به طرف شما می اید و به شما می گوید که موهای شما نامربت است لطفا آن را مرتب کنید!
آیا شما می خواهید با چنین فردی هم کلام بشوید و با او ارتباط برقرار کنید؟به نظر من افراد کمی حاضر خواهند بود با این چنین فردی ارتباط داشته باشند.
پس وقتی که می خواهیم سر صحبت را با کسی باز کنیم،با حالت انتقادی پیش نرویم.

روش آسانسوری برای باز کردن سر صحبت
روش آسانسوری برای ما میگوید که فقط چند لحظه فرصت داریم با شخص مورد نظرمان سر صحبت را باز کنیم و یک ارتباط دائم برقرار کنیم!
گاهی اوقات برای ما فرصتی پیش می آید تا با فرد مورد نظرمان ارتباط برقرار کنیم ولی نمی دانیم که چطور می توانیم از این فرصت استفاده کنیم و به راحتی این فرصت ها را از دست می دهیم.
روش آسنانسوری به راحتی قابل اجراست و تنها کاری که باید انجام بدهید،استفاده از خلاقیت خودتان است.
روش آسانسوری از سه گام تشکیل شده است که عبارتند از:
اون کیه؟و چه دلیلی دارید که با اون شخص ارتباط برقرار می کنید؟
کاری که باید انجام بدهیم،اینه که به شخص بگیم که اون رو می شناسیم.
به طور مثال:
شما فلانی هستید.من شما رو در اینستاگرام دنبال می کنم
و اگر اسم شخص را نمی دانیم باید کارهایی که انجام داده را به خودش برگرداینم
به طور مثال:
من تمام کارهای شما را زیر نظر گرفته بودم و بسیار برایم جالب بود و به خاطر همین می خواستم چند کلامی رو با شما صحبت کنیم.
من کیم؟چه کمکی میتونم بکنم؟
دومین کاری که باید انجام بدهیم،معرفی خودمان است.
به طور مثال:
منم میلاد علیزاده هستم،نویسنده و مدرس بهبود مهارت های فردی و ارتباطی
تبادل اطلاعات
گاهی اوقات ارتباط به شکل بسیار عالی ایجاد می شود و در همان مراحل اولیه اطلاعات تماس و ایمیل و کارت ویزیت و.. تبادل می شود ولی گاهی اوقات هم بسیار سخت می شود که بتوانیم اطلاعات را از فرد مورد نظرمان دریافت کنیم.
و یادمان باشد که ارتباطی که دوام نداشته باشد،ارزشی ندارد.
پس سعی کنیم با استفاده از خلاقیت خودمان،در حالی که سر صحبت را توانسته ایم باز کنیم،اطلاعات تماس را دریافت کنیم و این ارتباط کوتاه مدت را به ارتباط مداوم تبدیل کنیم.
ثبیت خودمان در ذهن فرد مورد نظر
وقتی که اطلاعات تماس را گرفتیم،بازهم خودمان را معرفی می کنیم و به شخص گوش زد می کنیم که منتظر تماس ما باشد.
به طور مثال:
من میلاد علیزاده هستم و حتما در چند روز آینده با شما تماس خواهم گرفت.
امیدوارم که این تکنیک ها برای شما مفید واقع شده باشد و از شما می خواهم که نظرات ارزشمند و البته پیشنهاد های خودتان را برای ما بنویسید.
در پایان از شما دعوت می کنم که مطالب مشابه را در سایت ذهن خلاق مطالعه بفرمایید.
چگونه به درخواست های دیگران نه بگوییم؟
دنیای مطلوب چیست و چه کاربردی دارد؟
چگونه شونده خوبی و فعالی باشیم؟